دردسرهای محسن رضایی با هویت نامعلوم در زمین سیاست
دردسرهای محسن رضایی با هویت نامعلوم در زمین سیاست
این سطور را کسی می نویسد که زمان انتخابات ریاست جمهوری، حدود یک سال در ستاد انتخاباتی جناب آقای محسن رضایی فعالیت داشته و از نزدیک در جریان مسائل رقابت های انتخاباتی بسیاری از طیف های سیاسی هم بوده است.
پس از انتخابات اخیر مجلس (هشتم) و شکست ائتلافی که یک محور اصلی و عمده آن شخص آقای رضایی بود (ائتلاف فراگیر اصولگرایان) نوع رفتار سیاسی این فرد و اشخاص اطراف وی نیاز به یک بررسی جدی دارد که در این مجال به گوشه هایی از آن می پردازم.
1 . محسن رضایی پس از خروج از سپاه و تصمیم به حضور در فعالیت های سیاسی، از آنجا که همیشه خود را حامل جریانی مهم از انقلاب می دانست، تز تکراری جریان سوم (یعنی جریان خودش) را ورای جریان راست و چپ آن موقع مطرح کرد و پس از این دیگر جریانات سیاسی را از جهات مختلف متهم نمود، به این نیت که جریان سوم را در کشور جاری و ساری کند ـ رضایی موفق نشد: نه در انتخابات مجلس ششم، نه در انتخابات مجلس هفتم ( که در آنجا نیز مبدع فهرست موازی بود) و نه در هیچ انتخابات دیگری ـ اشتباه اساسی او در محاسبه این مساله بود که در جریان جنگ تحمیلی و خیزش استعداد شگرف معنوی و اجرایی جوانان کشور او خودش را یک پای اصلی کار می دانست، کافی است به مصاحبه های تلویزیونی و مطبوعاتی همین یک سال گذشته سردار نظری بیاندازیم تا میزان استفاده از کلمه «من این کار را کردم» و «من آن کار را کردم» را بسنجیم. جنگ به مثابه رویداد اصلی کشور در طول 8 سال نیروهای مخلص و توانمند انقلاب را در دل نیروی مردمی دفاع از این کیان یعنی بسیج و سپاه قرارداد و اصولاً این به معنای آن نیست که هرکسی فرمانده این ارگان بوده بتواند این خیزش را مصادره به مطلوب کند ـ هر چند نقش فرماندهی را بی تردید نمی توان منکر شد ـ همانطور که سوالات بسیاری از نظر اتخاذ تاکتیک های جنگی و عدم محاسبات دقیق در شکست های بدر، بازپس دهی فاو، شملچه ، مجنون و کلیه اراضی به تصرف درآمده طی سالهای63، 64 ، 65 و 66 و باز پس دهی عجیب آنها به عراق طی کمتر از 3 ماه اول سال 67 وجود دارد.
علی ایحال، محسن رضایی براساس یک برآورد اشتباه فکر کرد که می تواند به عنوان یک شخصیت مستقل لیدر یک جریان عمده کشور شود و او در این زمینه برروی نیروهای توانمند خارج و داخل سپاه بسیار حساب کرده بود، اما زمان نشان داد که خروج او از سپاه محبوبیت چندانی برای او در میان این نهاد انقلابی باقی نگذاشته است. اما رضایی پس از شکست های مکرر به مشورت مشاورانی همچون «امیرعلی امیری» که خیلی ها او را همه کاره مالی و سیاسی آقای رضایی می دانند از تجربیات درسی نگرفت و تن به شکست دیگری داد.
2. شکست اخیر «ائتلاف فراگیر اصولگرایان» (فهرست موازی در برابر جبهه متحد اصولگرایان )که کاندیداهای این ائتلاف جایی در میان نفرات برگزیده تهران نیافتند، درسهایی بسیاری برای آقای رضایی می تواند داشته باشد اگر به آنها توجه کند. در شرایطی که اکثر شخصیت های سیاسی اصولگرا و نیروهای انقلاب برضرورت وحدت تاکید کردند آقای رضایی با راه اندازی یک فهرست موازی و استفاده از نام مشابه درصدد برآمد که با توجه به تلقی مثبتی که اکنون بطور نسبی در جامعه نسبت به اصولگرایان به عنوان «نیروی کار و خدمت» به وجود آمده، رای اصولگرایان را از آن خود کند، این در حالی است که فراموش نکرده ایم زمانی را که «جریان سوم» آقای رضایی مدعی بود نه اصولگرا است و نه اصلاح طلب؛ لذا استفاده از تابلو اصولگرایی کمی غیراخلاقی می نمود و این در تحلیل آرای مردم در تهران مشهود بود.
3 . رضایی سعی کرد با استفاده از نام هایی چون علی لاریجانی و محمد باقر قالیباف که اختلافات اجرایی با دولت داشتند، جریان انتخاباتی خود را جامع تر نشان دهد اما این گونه هم نشد. آقای لاریجانی 3 روز مانده به انتخابات به طور واضح از «جبهه متحد اصولگرایان حمایت کرد» که البته حمایت «رایحه خوش خدمت» از فهرست جامعه مدرسین در شهر قم که یکی از افراد آن فهرست علی لاریجانی بود در این حمایت از جبهه متحد و نزدیکی نسبی بی تاثیر نبود. این حرکت آقای لاریجانی به نوعی «رضایی» را مات کرد، رضایی در تماس تلفنی مراتب دلخوری خود را از این حرکت لاریجانی ابراز داشت. قضیه به این ختم نشد؛ پس از انتشار بروشورهایی در سطح گسترده توسط «ائتلاف فراگیر اصولگرایان» که عکس لاریجانی بر روی آن به عنوان حامی آمده بود، لاریجانی عصبانی از این اقدام غیراخلاقی طی یک تماس تلفنی مراتب اعتراض شدید خودر را به رضایی ابراز داشت، حتی در برخی محافل نقل شده که لاریجانی به رضایی گفته که از او شکایت خواهد کرد.
قالیباف هم حدود یک هفته قبل از انتخابات نه به طور شفاف بلکه غیرمستقیم به نقل از حسین فدایی (عضو جمعیت ایثارگران) حمایت ضعیف خود را از جبهه متحد ابراز داشته بود ـ توصیه های اخلاقی مقامات عالی نظام در این حمایت نصف و نیمه بی تاثیر نبود ـ به هر حال، قالیباف که سعی می کرد حضور خود را در پشت ائتلاف فراگیر اصولگرایان نه تایید و نه تکذیب کند، مجبور شد به طور تلویحی و به نقل از شخص ثالثی از جبهه متحد حمایت کند به این صورت که «حسین فدایی این موضع را اعلام کند و قالیباف هم تکذیب نکند».
4 . یکی از اشتباهات رضایی، خطای محاسبه برروی افرادی همچون لاریجانی و قالیباف بود. اصولاً این افراد کسانی نیستند که خود را بخواهند به پای رضایی بسوزانند و همین خطای استراتژیک موجب از هم پاشیده شدن این جریان زود گذر شد.
لاریجانی همیشه معیار عقلانیت سیاسی جریان اصولگرایان بوده و قالیباف هم حاضر نیست در بازی سیاسی، «بدنامی» را ارزانی خود کند.
5 . مشکل دیگری که رضایی در زمان انتخابات ریاست جمهوری با آن دست پنجه نرم کرد و به جایی نرسید، پدیده ای به نام «قالیباف» بود. قالیباف از همان نسلی برمی خواست که رضایی داعیه دار رهبری اش را داشت: نسل جنگ.
اما فرق قالیباف با او در این بود که قالیباف در این مدت مسئولیت های متنوع دیگری را هم تجربه کرده بود ، خوش تیپ تر بود (!) ، خلبان هم شده بود(!) ، و چند مزیت دیگر. تصور رضایی و اطرافیانش در ابتدا براین بود که در این انتخابات قالیباف به حمایت از رضایی برخواهد خواست، چرا که نیروی زیردست او در جنگ بوده، پس سردار را تنها نمی گذارد، اشتباه این تحلیل زمانی مشخص شد که اخبار ستادهای انتخاباتی قالیباف که مخفیانه و چراغ خاموش از ماه ها قبل شروع به سازماندهی و فعالیت کرده بودند به گوش رضایی رسید؛ او ابتدا باور نکرد تا اینکه از خود فرماندهی وقت نیروی انتظامی این را شنید که قصد حضور جدی در انتخابات را دارد، تلاش های اطرافیان آقای رضایی در متقاعد کردن قالیباف برای حمایت از فرمانده سابق نتیجه نداد و حتی قالیباف این پیشنهاد را مطرح نمود که رضایی از نیروی «جوان»تری چون او حمایت کند. این مساله برای رضایی و دوستانش بسیار سنگین آمد. هر چند در آن زمان بسیاری از اعضای ستاد رضایی، امیرعلی امیری، رئیس ستاد انتخاباتی محسن رضایی که بسیار به قالیباف هم نزدیک بود را متهم کردند که رضایی را فدای قالیباف کرده و این را به خاطر نابسامانی های موجود در ستاد انتخاباتی می گفتند.
پدیده قالیباف این بار هم در انتخابات مجلس هشتم به محسن رضایی نشان داد که زیر بیرق او نخواهد آمد. اما آیا رضایی این اشتباه را تکرار می کند؟
6 . عدم مشخص شدن تکلیف محسن رضایی در مواجهه با شخصیتی همچون هاشمی رفسنجانی یکی دیگر از نقاط مبهم پرونده رضایی است. رضایی همیشه در بحث های دو طرفه پیش آمده میان خودش با هاشمی، در عرصه عمومی مغلوب بوده است، هر مورد از این بحث ها با سخنانی از رضایی درمورد جنگ شروع می شود و با پاتک هاشمی به پایان می رسد. نمونه اخیر آن سال گذشته پیش آمد که باز با پیروزی هاشمی(به تصور مشاورانش) همراه شد؛ در نهایت هم رضایی به این جمله بسنده کرد که «رازهایی دارد که بعدا خواهد گفت»، هر چند که در آن اختلافات، رضایی و هاشمی به عدم خویشتنداری محکوم شدند، اما گفتن یک باره و دوباره عبارت فوق، رضایی را راضی نکرد و سردار بارها این عبارت را در همایش های مربوط به دفاع مقدس بیان کرد. به هر حال رضایی زمانی با هاشمی درگیر می شود تا شانه از برخی شکست های جنگ خالی کند و زمانی با او همکاری می کند و از هاشمی توقع حمایت دارد، این یکی از پارادوکس های شخصیت رضایی است.
7 . حضور کاندیداهایی نزدیک به محسن رضایی که اسم آنها در ائتلاف فراگیر اصولگرایان هم دیده می شد در فهرست حزب اعتماد ملی از دیگر نقاط مبهم عملکرد رضایی در این دوره است. این حرکت نه تنها با داعیه جریان سومی رضایی و نفی اصولگرایان و اصلاح طلبان سازگار نبود بلکه ائتلاف فراگیر اصولگرایان را به سان یک مجموعه التقاطی نمایش داد که معلوم نیست عمود خیمه اش را در چه نقطه ای به زمین کوبیده و همین بی هویتی در شکست آن بی تاثیر نبود.
همه این عوامل شرایطی را به دست می دهد که یکی از کسانی که رضایی در انتخابات مجلس هشتم روی نام او بسیار حساب باز کرده بود در یک محفل خصوصی بگوید که «رضایی قواعد سیاست را نمی داند»، رضایی هنوز احساس نکرده از مسند یک نظامی خارج شده و لزوماً هر چه بگوید گفته فرماندهی نیست که برای سایرین و نیروهای زیردستش لازم الاجرا باشد، زمین سیاست با زمین نظامی گری متفاوت است و رضایی هنوز این مساله را درک نکرده است.
محمدفاضل نعیمی